-
برگشتی مقتدرانه!!
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1396 01:17
به نام خدا و من این بار برخواهم گشت ! فقط برای اینکه خاطراتم برای بچه هام ب یادگار بمونه ممنونم از روزگار ک بهم فرصت دوباره داد منتظرم باشید لدفن
-
آمدم دوباره
شنبه 26 دیماه سال 1394 01:34
به نام خدا نمیدونم واقعا از کجا بگم یا نگم روزای بسیاری رو نبودم..... همه چیز رو سعی کردم فراموش کنم!! اما محاله از ذهن آدم چیزای خوب و بد بره بیرون جز با بیماری آلزایمر این روزا دل پر دردی دارم انگار.... هرچقد با خودم حرف میزنم میبینم باز بغض سنگینی دارم خیلی خسته ام..... گاهی وقتا میگم اون همه انرژی من کجا میتونه...
-
یهویی!!!
سهشنبه 13 مردادماه سال 1394 15:05
به نام خدا سلام به همگی واااااااای آخرین باری که نوشتم مربوط به خیلی وقته راستش دیگه مثل قبل فرصت نمیکنم بیام و بنویسم... هرچن که نوشتن بسیار سبکم میکنه این چن وقته خب اتفاقای زیادی افتاده که گاهی یادآوریش خنده به لبام میاره و گاهی بغض سنگینی گلوم رو فشار میده زندگی رو دوس دارم و دارم براش میجنگم پسرکم دیگه ماشاالله...
-
دل گرفتگی شدید
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1394 23:42
به نام خدا سلام و شب بخیر بعد مدت ها اومدم و با دل پر هوای دلم مثه هوای شهرمون ابریه.... از صبح هزارتا بهونه پیدا کردم تا بعد مدت ها برای خودم و خودم زار زار اشک بریزم..... انقد ک هنوزم دلم خالی نشده.... دوس دارم برم زیر بارون و برای خودم ماجراهای اخیر رو تشریح کنم و فقط خودم شنونده باشم بعد فقط خودم ب خودم تذکر بدم...
-
نی نی 48
یکشنبه 26 بهمنماه سال 1393 13:16
به نام خدا سلام بنده یه خانوم 26 ساله خانووووووووووووووووووووم هستم!!! یه فیدبک بزنم به قبل بعد میگم! راستش یه روز به تولدم با همسر خیلی سنگین بودیم!!! حتی شب تولدم که 11بود هم به شدت سنگین بودیم! یعنی نه که حرف نزنیم! نع! بلکه از اون همه احساس و حرف خبری نبود! فقط پسرک ما رو یهو با هم میخندوند! شب تولد برخلاف همیشه...
-
در آستانه 26 سالگی
شنبه 11 بهمنماه سال 1393 16:56
به نام خدا این روزا کمی غمگینم..... دلیل خاصی نداره همینطوری تووو لاک خودمم! و سریع به اطرافیانم واکنش نشون میدم حتی پسرک! احساس تنهایی میکنم.... دوس دارم ساعت ها به یه چیزی فکر کنم که حتی نمیدونم چیه!!!! و اینا در آستانه 26 سالگی کمی عجیبه برام!!! شایدم دارم افسردگی میگیرم!! فردا تولدمه.... تولد 26 سالگی.... دارم با...
-
عاشقتم ای برف
چهارشنبه 17 دیماه سال 1393 18:52
-
نی نی 47
چهارشنبه 17 دیماه سال 1393 18:33
به نام خدا خیلی وقته فرصت سر خاروندن هم ندارم سریع بگم از روزایی که گذشت..... و بنده بسیار شاد و مشعوف هستم.. خدا رو شکر اول ماه قمری که میشه چهارشنبه 3 دی ماه بعله برون و قند شکونی خواهرشوهر گرام بود... .. قبل اومدن مهمونا سریع شام خوردیم و به لیست بلند بالا نگاهی انداختیم! البته کلی هم لیست تهیه کرده بودن!.......
-
نی نی 46
جمعه 28 آذرماه سال 1393 17:55
به نام خدا امروز جمعه به وقت محلی:)) این هفته کار خاصی نکردیم همش بیرون بودیم و همسر هم همش دیر میومد خونه رییسشون عوض شده و حسابی رسشون رو میکشه!! چون از بالا بهش فشار میارن... رییسشون قبلا توووی یه شهر کوچیک بوده و اولین باره توو شهر بزرگ میاد.... و حسابی همسری اینا رو اذیت میکنه:( یعنی این دو هفته کلا زودتر از 5...
-
نی نی 45
چهارشنبه 19 آذرماه سال 1393 17:49
به نام خدا تووو یه روز قشنگ اما دلگیر پاییزی در حال وبگردی هستم! پسرک خوابه و همسر هم رفته سرکار!!! این روزا حسابی سرگرم کار هستش.... دلم برای مامانم تنگ شده اما خب فعلا کمی دارم خودمو نگه میدارم تا کمتر برم خونشون.... نمیدونم چم شده! ... احساس میکنم وظیفه منه که هواشونو داشته باشم.... مخصوصا که داداشم نامزد هستش و من...
-
نی نی دون 44
شنبه 1 آذرماه سال 1393 18:24
به نام خدا این روزا به طور خیلی فجیعی دارن سریع میگذرن و من که فکر میکردم تازه آپ کردم تاریخ وبم رو نیگا کردم دیدم داره نزدیک یک ماه میشه که نبودم! انگار که هیچوقت نبودم! روزگار بدجوری داره تند میره برام راستش شبا همیشه برای خودم توو ذهن خودم مطلب مینویسم! نظرای فلسفیمو میگم و هزاران هزار چیز دیگه اما صبح دیگه چون شب...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 آبانماه سال 1393 13:43
به نام خدا تووو یه روز قشنگ و بارونی در حال نوشتن هستم..... چقد این حس قشنگیه! اوه... چقد صدای بارون لذت بخشه... خدایا شکرت یه مدتی نبودم عیدها به سرعت سپری شدن و من نتونستم چیزه زیادی ازشون به خاطر بسپارم روز یک شنبه هفته پیش تصمیم گرفتیم بریم مسافرت! دو تا گزینه داشتیم.... اصفهان و بانه! خوب هوا شناسی رو اول چک...
-
نی نی 42
چهارشنبه 26 شهریورماه سال 1393 17:48
-
نی نی 41
چهارشنبه 19 شهریورماه سال 1393 15:13
به نام خدا سلام یه سلام با یه دوری سه ماهه! هیچ دلیلی نداشتم برای آپ نکردن! اما فقط تنبلی باعث شد خیلی حرفا داشتم و دارم برای گفتن اما تقصیر خودم بود که ننوشتم تووو این مدت که گذشت کلی خبرهای خوبی برام داشت و کلی هم بد خوبش این که داداش گلم نامزد کرد..... و من بالاخره به درجه خواهرشوهری نازل شدم!! آجیم داره نی نی دار...
-
نی نی 40
یکشنبه 11 خردادماه سال 1393 14:16
به نام خدا ساحل نقره ای ... رامسر...... و اما این روزا اتفاقای خاصی نیوفتاده.... همش تکرار روزای دیگه اس! البته نمیشه گفت کاملا تکراری! چون پسرک انقد روز به روز ماشاالله کارای خارق العاده ای انجام میده که آدم رو از روز مرگی خارج میکنه! روزای خوبی رو گذروندیم خدا رو شکر..... یه روز با همسر رفتیم مرکز استانمون برای...
-
نی نی 39
شنبه 20 اردیبهشتماه سال 1393 14:53
به نام خدا این چن وقت که نبودم یه مسافرت رفتیم.... جای همگی خالی..... یه مسافرت چهار روزه به آمل......خیلی خیلی قشنگ بود و خوش گذشت اینم از سفرنامه از وب رادین که اونجا نوشتم! روز 26 فروردین از محل کار همسر اسممون در اومد برای آمل.... البته ما توو بابل فامیل داریم و همیشه مزاحمشون میشیم اما این دفعه دیگه اگه نمیرفتیم...
-
سال نو مبارک
جمعه 5 اردیبهشتماه سال 1393 17:09
به نام خدا سال نوی همگی مبارک بعد از مدت ها دوری بالاخره اومدم البته دور نبودم اما حس نوشتن نداشتم... فقط دوست داشتم و دارم برای پسرم بنویسم این روزا بسیار سریع سپری میشه روزای اول عید که طبق معمول فقط گشتیم و گشتیم! حتی دو تا توور درون استانی هم داشتیم!!! خیلی خوب بود... هم از یه مکان خیلی تاریخی بازدید داشتیم هم از...
-
نی نی 39
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1392 14:30
به نام خدا این چن وقته خیلی خیلی درگیر بودم.... درگیر خونه و کارای بی تمامش!!!!! درگیر کیک و شیرینی!!!!! و بیسکوییت! انقد که کیک و شیرینی پختم! همه از تعجب دهنشون وا مونده! چون من کسی بودم که از آشپزی به شدت متنفر بودم!!!! اما الان به شدت دارم این چیزا رو تجربه میکنم! شاید اینم یه نمونه از 25 سالگی باشه!!!!! ماه پیش...
-
سمیرای 25 ساله حرف میزنه
سهشنبه 15 بهمنماه سال 1392 18:10
به نام خدا من یه سمیرای 25 ساله هستم..... و کاملا پرانرژی ....... هورااااااااااااااااااااااا امروز یه هوای خیلی خیلی برفیه..... البته بماند از اینکه یه هفته توو سرمای خیلی خیلی شدید به سر میبردیم!!!.... هفته پیش هوا کاملا بهاری شده بود(البته بهاریه شهر ما!!! یعنی اینکه میتونی بدون پیچیدن شال بری بیرون... یا مثلا...
-
تولدم پیش پیش مبارک!!!
پنجشنبه 10 بهمنماه سال 1392 13:44
سلام خوبین همگی؟؟؟؟؟؟؟؟ راستش این چن وقته خیلی حرفا داشتم برای گفتن........... اما تنبلی مانع از نوشتنم شد! و شاید بی برنامگی!!!!! فقط همینو بگم که سمیرا خانومممممممم دیگه داره بزرگ میشه و نصف عمر مفیدشو کرده!.... بعله بنده شنبه یا همون جمعه شب ساعت 11:30 یا 12 میشم 25 سالهههههههههههههههههههههههههه...
-
نی نی 38
شنبه 30 آذرماه سال 1392 14:12
-
نی نی 37
شنبه 30 آذرماه سال 1392 14:02
به نام خدا یلدا مبارکککککککککک..... امسال دومین سالیه که پسر نازم شب یلدا کنارمون هستش.... انقد از بودنش و وجودش خوشحالم که حد نداره..... قربونش برم..... این چن وقته خیلی حرفا برای گفتن داشتم اما متاسفانه نتونستم بیام..... دست و دلم برای نوشتن نمیرفت.... هرچند که نوشتن خیلی خیلی خوشحالم میکنه و آروم میشم اما متاسفانه...
-
نی نی 36
شنبه 9 آذرماه سال 1392 16:53
-
نی نی 35
شنبه 9 آذرماه سال 1392 16:48
به نام خدا چن وقتیه که نبودم..... یعنی بودم اما وقت نوشتن نداشتم.... پسرک نازم انقد بزرگ و شیطون شده ماشاالله که تا میام کامنت بزارم سریع کام رو ریست میکنه!...... حالا خدا رو شکر که بلاگ اسکای لحظه ای ذخیره میکنه..... تووو نی نی وبلاگ کلی نوشتم اما همش پرید..... برای پسرکم اومدم یه وب دیگه درست کردم تووو بلاگ...
-
نی نی 34
شنبه 18 آبانماه سال 1392 17:16
-
نی نی 33
شنبه 18 آبانماه سال 1392 16:59
به نام خدا سلام این روزا خیلی داره برام سریع میگذرن... بارها شده بیام بنویسم اما حس نوشتن هم ندارم!.... احساس خستگی دارم.... پاییز حالات من یه جورایی میشه... با هوا خوب میشم!... وقتایی که بادیه یا ابریه منم میگیرم!.... اما وقتایی که بارون میاد مثل امروز حسابی خوش حال و خندونم...... خیلی حس قشنگیه.... حیف که همسر دوس...
-
پیش به سوی زندگی.... عید غدیر مبارک
دوشنبه 29 مهرماه سال 1392 13:29
-
نی نی 32
دوشنبه 29 مهرماه سال 1392 13:18
به نام خدا این چن وقته خیلی حرف برای گفتن داشتم و دارم... بارها اومدم بنویسم اما نشد!.... دستم به نوشتن نمیرفت.... شب ها همش فکر میکردم صبح بلند بشم اینو بنویسم اونو بنویسم اما دریغ از نوشتن!!!..... خیلی چیزها تووو سرم بود و هست... بعد اون دعوا با مادرشوهر همسر به شدت با من قهر بود!... بهم میگفت تو هم شدی مثل...
-
نی نی 31
سهشنبه 19 شهریورماه سال 1392 17:12
-
عکس پسرک!
یکشنبه 27 مردادماه سال 1392 13:18