یهویی!!!

به نام خدا

سلام به همگی

واااااااای آخرین باری که نوشتم مربوط به خیلی وقته

راستش دیگه مثل قبل فرصت نمیکنم بیام و بنویسم... هرچن  که نوشتن بسیار سبکم میکنه

این چن وقته خب اتفاقای زیادی افتاده که گاهی یادآوریش خنده به لبام میاره و گاهی بغض سنگینی گلوم رو فشار میده

زندگی رو دوس دارم و دارم براش میجنگم

پسرکم دیگه ماشاالله مردی شده برای خودش و حسابی مستقل شده.... امسال سه ساله شد عزیز دل مادر......... پسرک زیبای من عاشقشمممم

خودمم دنبال علاقه های گم شدم رفتم و دارم یه کارایی میکنم که ب زودی اعلام میکنم.....

خیلی زود میام